غیبت بر چند قسم است:
1: گفتاری
غیبت گفتاری مشهورترین نوع غیبت است؛ یعنی انسان، نقص برادر مؤمنش را به دیگری بگوید. 2 - نوشتاری
شخص، عیبی را که می خواهد بگوید! بنویسد؛ در این صورت به جای شنونده، خواننده وجود دارد.
3 - کرداری
فرد عیب دیگری را با نمایش به دیگران بفهماند.
4 - کنایی
کسی با استفاده از جمله های کنایی، عیوب دیگری را در غیاب دیگری را در غیاب او به دیگران بفهماند؛ جمله هایی مثل خدا را شکر که به ما ریاست نداد یا از بی حیاتی به خدا پناه می برم که کنایه از بی لیاقتی و بی حیایی شخص غایب هستند. 5 - اشاره ای یعنی با اشاره ای دست و سایر اعضا، عیب دیگری را بازگوید که اشاره می تواند لفظی یا عملی باشد.
روایت شده که زنی وارد خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شد و میهمان عایشه بود. وقتی برخاست و رفت، عایشه با دستش اشاره کرد و با این اشاره می خواست بگوید که او کوتاه قد بود. حضرت فرمود:
قد اغتبتها.
تو از آن زن غیبت کردی
اخلاق الاهی
نویسنده : استاد آیت الله مجتبی تهرانی
موضوع: "بدون موضوع"
و قل للمؤمنات یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن أو ءابائهن أو ءاباء بعولتهن أو أبنائهن أو أبناء بعولتهن أو اخوانهن أو بنی اخوانهن أو بنی أخواتهن أو نسائهن أو ما ملکت أیمانهن أو التابعین غیر أولی الاربة من الرجال أو الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء ولا یضربن بأرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن وتوبوا الی الله جمیعا أیها المومنون لعلکم تفلحون.(15)
ای محمد! به زنان با ایمان بگو چشمانشان را از نامحرم بپوشانند و فروج خویش را از ارتکاب حرام حفظ نمایند و زینت خود را ظاهر نسازند. سر و گردن و سینه و برجستگی های بدن خود را به وسیله مقنعه و چادر بپوشانند…
و نیز راه رفتنشان تحریک آمیز نباشد؛ به این صورت که گامها را بر زمین نکوبند و با ایجاد سر و صدا، دیگران را متوجه نسازند که از زینت های مخفی آنان آگاه شوند. و شما ای مومنین! تمامتان توبه کنید و به جانب خدا باز گردید، شاید رستگار شوید.
آیین زنان بهشتی و جهنمی
نویسنده : م.ع. عطائی اصفهانی
تردیدی نیست که حضور در راهپیمایی، دشمنان اسلام را خشمگین میکند. خداوند متعال در آیه ۸۲ سوره مائده، شدیدترین دشمن مومنان را یهودیان (حتی مقدم بر مشرکان) معرفی میکند: « لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَهً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا» (قطعا که یهودیان و مشرکان را دشمن ترین افراد با مومنان خواهی یافت)؛ و در آیه ۱۲۰ سوره توبه میفرماید: « ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (هیچ تشنگى و رنج و گرسنگیى در راه خدا به آنان نمى رسد و هیچ قدمی که کافران را به خشم مى آورد برنمى دارند و در مقابل دشمنى به پیروزیای دست نمى یابند مگر اینکه به سبب آن عمل صالحى براى آنان [در کارنامه شان] نوشته مى شود؛ که قطعا خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمى کند.)
بیتردید، امروزه می توان قدم برداشتن راهپیمایان در راهپیمایی را «برداشتن قدمهایی که کافران را به خشم میآورد.» دانست (توجه: قرآن کریم، بارها و بارها اهل کتابی را که دشمن اسلاماند در کنار مشرکان به عنوان کافر معرفی میکند: مثلا آیات ۱۰۵ و ۱۰۹ سوره بقره؛ آیات ۱و۸ سوره حشر؛ آیات ۱و۶ سوره بینه. پس صهیونیستها و حامیانشان قطعا از مصادیق کافرانی که به خشم میآیند هستند.)
سرزمین آباد و محصول خیزی که در نزدیکی خیبر قرار داشت، فاصله آن با مدینه حدود 140 کیلومتر بود و پس از دژهای خیبر، نقطه اتکاء یهودیان حجاز بشمار می رفت را قریه فدک می نامیدند. پیامبر (ص) پس از آن که نیروهای یهودیان در خیبر و وادی القری و تیما در هم شکست و خلائی را که در شمال مدینه احساس می شد، با نیروی نظامی اسلامی پر نمود. برای پایان دادن به قدرتهای یهود در این سرزمین، که برای اسلام و مسلمانان کانون خطر و تحریک بر ضد اسلام به شمار می رفتند، سفیری به نام محیط، پیش سران فدک فرستاد، یوشع بن نون که ریاست دهکده را به عهده داشت، صلح و تسلیم را بر نبرد ترجیح داد و ساکنان آنجا متعهد شدند که نیمی از محصول را هر سال در اختیار پیامبر اسلام بگذارند و از این به بعد زیر لوای اسلام زندگی کنند، بر ضد مسلمانان دست به توطئه نزنند و حکومت اسلام در برابر این مبلغ، امنیت منطقه آنها را تأمین نماید. سرزمینهایی که در اسلام به وسیله نبرد و جنگ و قدرت نظامی گرفته می شود، متعلق به عموم مسلمانان است. اداره آن به دست فرمانروای اسلام می باشد. ولی سرزمینی که بدون هجوم نظامی و اعزام نیرو به دست مسلمانان می افتد، مربوط به شخص پیامبر و امام پس از وی می باشد و در اختیار این نوع سرزمینها با اوست. می تواند ببخشد، می تواند اجازه دهد و یکی از آن موارد این است که از این املاک و اموال نیازمندیهای مشروع نزدیکان خود را به وجود آبرومندی برطرف سازد. روی این اساس پیامبر اسلام (ص) فدک را به دختر گرامی خود حضرت زهرا(س) بخشید. چنان که شواهد بعدی گواهی می دهد، منظور پیامبر از بخشیدن این ملک دو چیز بود:
1 - زمامداری مسلمانان پس از فوت پیامبر اسلام طبق تصریح مکرر پیامبر، با امیرمؤمنان بود و چنین مقام و منصبی به هزینه سنگینی نیاز داشت، علی (ع) برای حفظ این مقام و منصب، می توانست از درآمد فدک حداکثر استفاده را بنماید، گویا دستگاه خلافت از این پیش بینی مطلع شده بود که در همان روزهای نخست فدک را از دست خاندان پیامبر (ص) بیرون آورد.
2 - دوران پیامبر که فرد کامل آن یگانه دختر وی حضرت فاطمه (س) و نور دیدگانش حضرت حسن (ع) و حضرت حسین (ع) بود، باید پس از فوت پیامبر (ص) به صورت آبرومندی زندگی کنند به همین منظور پیامبر (ص) فدک را به دختر خود بخشید.
محدثان و مفسران شیعه و گروهی از دانشمندان سنی می نویسند:
یعنی پیامبر و خویشاوندی خاصی که با حضرت رسول دارید، خدا به پیامبر خود دستور داده که حق شما را بپردازد. خلاصه گفتار آنکه در این که این آیه در حق حضرت زهرا (س) و فرزندان وی نازل گردیده میان علماء اسلام اتفاق نظر است در این که هنگام نزول این آیه، پیامبر فدک را به دختر گرامی خود بخشید، میان جامعه دانشمندان شیعه اتفاق نظر وجود دارد و برخی از دانشمندان سنی نیز با آن موافق می باشند. پس از درگذشت پیامبر اکرم (ص)، روی اغراض سیاسی و از روی ظلم و بی عدالتی برخی از خلفاء، دختر گرامی پیامبر حضرت فاطمه (س) از ملک مطلق خود محروم گردید. عمال و کارگران او را از سرزمین فدک اخراج نمودند.
ولی آن حضرت در صدد برآمد که از طرق مختلف و شیوه های گوناگون از حق شرعی و قانونی خود دفاع کند و در برابر ظالم با تمام قدرت و جدیت ایستادگی و مقاومت نماید.
چهل داستان
نویسنده : اکبر زاهری
هند همسر عمرو بن جموح وی دختر عمرو بن حزام، همسر عبدالله انصاری است. هند، به احد آمد و شهیدان و عزیزان خود را از روی خاک برداشت و بر روی شتر انداخت و رهسپار مدینه گردید. در مدینه انتشار یافته بود که پیامبر (ص) در صحنه جنگ کشته شده است. زنان برای یافتن خبر صحیح، از حال پیامبر، رهسپار احد بودند او در نیمه راه با همسران رسول خدا ملاقات کرد، آنان از وی حال رسول خدا را سؤال نمودند، این زن در حالی که اجساد شوهرش و برادر و فرزند خود را بر شتری بسته و به مدینه می برد مثل این که کوچکترین مصیبت متوجه وی نگردیده بود، با قیافه باز به آنان گفت: خبر خوشی دارم و آن این که پیامبر(ص) زنده و سالم است؛ در برابر این نعمت بزرگ تمام مصائب، کوچک و ناچیز است.
خبر دیگر این که: خداوند کافران را در حالی که مملو از خشم و غضب بودند گردانید. سپس از وی پرسیدند که این جنازه ها از کیست؟ گفت: مربوط به من است. یکی شوهرم، دیگری فرزندم، سومی برادرم، می برم در مدینه به خاک بسپارم.
بار دیگر در این صحنه از تاریخ اسلام یکی از عالیترین اثر ایمان که همان ناچیز شمردن مصائب و هضم تمام شدائد و آلام در راه هدف مقدس است، تجلی می کند. مکتب مادیت هرگز نتوانسته است چنین زنان و مردان فداکاری تربیت کند. این افراد برای هدف می جنگند، نه برای زندگی مادی و نیل به مقام. این داستان، شگفت انگیز است و هرگز با مقیاسهای مادی و قواعدی که مادیت برای تحلیل مسائل تاریخی طراحی نموده است، تطبیق نمی کند. فقط مردان الهی و کسانی که به تأثیر عالم بالا اعتقاد دارند و مسائل اعجاز و کرامت را حل کرده اند می توانند داستان را تحلیل نموده و از هر نظر صحیح بدانند. اینک ادامه داستان: هند، مهار شتر را در دست داشت، به سوی مدینه می کشید. اما شتر به زحمت راه می رفت. زنی از زنان رسول خدا (ص) گفت: لابد بار شتر سنگین است، هند در پاسخ گفت: این شتر بسیار نیرومند است و می تواند بار شتر را بردارد و حتماً علت دیگری دارد. زیرا هر موقع روی شتر را به طرف احد بر می گردانم، این حیوان به آسانی می رود ولی هر موقع آن را به سمت مدینه می نمایم به زحمت کشیده می شود و یا زانو به زمین می زند. هند تصمیم گرفت که به احد برگردد و پیامبر را از جریان آگاه سازد. او با همان شتر و اجساد به احد آمد و وضع راه رفتن شتر را به پیامبر (ص) گفت:
پیامبر فرمود: هنگام که شترت به سوی میدان رفت از خدا چه خواست؟ وی عرض کردم شوهرم رو به درگاه خدا کرد و گفت: خداوندا، مرا به خانه ام باز نگردان. پیامبر فرمود: علت این امتناع روشن گردید دعای شوهرت مستجاب شده، خداوند نمی خواهد این جنازه به سوی خانه عمرو برگردد. بر تو لازم است که هر سه جنازه را در این سرزمین احد به خاک بسپاری و بدان که این سه نفر در سرای دیگر پیش هم خواهند بود. هند در حالی که اشک از گوشه چشمانش می ریخت از پیامبر درخواست کرد، که از خداوند بخواهند که او نیز در سرای آخرت پیش آنها باشد.
چهل داستان
نویسنده : اکبر زاهری
آخرین نظرات