سخن سنجیده
پسر جوانی مریض شد
اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معده اش او را معذور داشت.
حکیم به او عسل تجویز کرد.
جوان می ترسید باز از خوردن عسل دچار دلپیچه شود لذا نمی خورد.
حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم.
جوان خورد و بدون هیچ دردی معده اش عسل را پذیرفت.
حکیم گفت:می دانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟
جوان گفت:نمی دانم
حکیم گفت:عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو یک بار در معده زنبور هضم شده است.
پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست. و اگر می خواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود سعی کن قبل از سخن گفتن سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معده اش هضم می کند تو نیز در مغزت سخنان خود سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور
آخرین نظرات